غزل شمارهٔ 155
1. اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
2. ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
3. و گر به رهگذری یک دم از وفاداری
4. چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد
5. و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
6. ز حقه دهنش چون شکر فروریزد
7. من آن فریب که در نرگس تو میبینم
8. بس آب روی که با خاک ره برآمیزد
9. فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
10. کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد
11. تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
12. هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد
13. بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
14. که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده