غزل شمارهٔ 337
1. چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
2. چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
3. غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم
4. به شهر خود روم و شهریار خود باشم
5. ز محرمان سراپرده وصال شوم
6. ز بندگان خداوندگار خود باشم
7. چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی
8. که روز واقعه پیش نگار خود باشم
9. ز دست بخت گران خواب و کار بیسامان
10. گرم بود گلهای رازدار خود باشم
11. همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود
12. دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم
13. بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ
14. وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده