غزل شمارهٔ 338
1. من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
2. مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
3. گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
4. آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
5. من آدم بهشتیم اما در این سفر
6. حالی اسیر عشق جوانان مه وشم
7. در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
8. استادهام چو شمع مترسان ز آتشم
9. شیراز معدن لب لعل است و کان حسن
10. من جوهری مفلسم ایرا مشوشم
11. از بس که چشم مست در این شهر دیدهام
12. حقا که می نمیخورم اکنون و سرخوشم
13. شهریست پر کرشمه حوران ز شش جهت
14. چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم
15. بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست
16. گیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم
17. حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست
18. آیینهای ندارم از آن آه میکشم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده