غزل شمارهٔ 14
1. بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب
2. یا من به قتل میرسم امروز یا رقیب
3. شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید
4. مرگ مرا که میطلبد از خدا رقیب
5. با یار شرح درد جدائی چسان دهم
6. چون یک نفس نمیشود از وی جدا رقیب
7. هم آشناست با تو و هم محرم ای دریغ
8. ظلم است با سگ تو بود آشنا رقیب
9. در عاشقی هزار غم و درد هست و نیست
10. دردی از این بتر که بود یار با رقیب
11. با هاتف آنچه کرده که او داند و خدا
12. بیند جزای جمله به روز جزا رقیب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده