هاتف اصفهانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 38

1. به ره او چه غم آن را که ز جان می‌گذرد

2. که ز جان در ره آن جان جهان می‌گذرد

3. از مقیم حرم کعبه نباشد کمتر

4. آنکه گاهی ز در دیر مغان می‌گذرد

5. نه ز هجران تو غمگین نه ز وصلت شادم

6. که بد و نیک جهان گذران می‌گذرد

7. دل بیچاره از آن بیخبر است ار گاهی

8. شکوه از جور تو ما را به زبان می‌گذرد

9. آه پیران کهن می‌گذرد از افلاک

10. هر کجا جلوهٔ آن تازه جوان می‌گذرد

11. چون ننالم که مرا گریه کنان می‌بیند

12. به ره خویش و ز من خنده‌زنان می‌گذرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
* چه دست‌ها که ز دست تو بر خداوند است
شعر کامل
سعدی
* میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را
* چه ضرورست که آراسته سازد خوان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
* کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
شعر کامل
حافظ