1. با همه سیلی که شسته روی زمین را

2. طرفه غباری ست چشم حادثه بین را

3. بار الم بی حد است و گرد کدورت

4. پشت فلک را ببین و روی زمین را

5. گوشۀ امنی که هست وادی جهل است

6. فتنه چو بر بخردان گشاده کمین را

7. حادثه بگرفته از دو سو به میانم

8. کاش ندانستمی یسار و یمین را

9. صبح دهان را چرا به خنده ندرّد؟

10. کز دم دیو است طعنه روح امین را

11. شام چرا زلف مشکبار نبرّد؟

12. طفل رسنباز برده حبل متین را

13. نقش جهان از چه واژگونه نگردد؟

14. کَاهرِمن از جم ربوده است نگین را

15. در همه گیتی که دیده است که افتد

16. بادم روبه مصاف شیر عرین را؟

17. کون خری بین که در زمانه کشیده ست

18. خر به رخ آفتاب، داغ سرین را

19. دین و خرد، عزّ و جاه بود و نمانده

20. هیچ نشانی به جا، نه آن و نه این را

21. چونکه نیاید چنین به دهر و چنان رفت

22. قصّه کنم مختصر، چنان و چنین را

23. غصّه گلویم فشرده است که دادم

24. بیهده بر باد ناله های حزین را

25. کاش نفس یاوری کند که ببخشم

26. فخر ثناگستری زمان و زمین را

27. سرور عالم علی که صبح نخستین

28. سکّه به نامش زدند دولت و دین را

29. برق عَدو سوز اژدهای خدنگش

30. ساخته خاکستری سپهر برین را

31. از لمعان سنان معرکه سوزش

32. مجمره گردد زره طغان و نگین را

33. دوزخ نقدی به جانگدازی دشمن

34. صرصر قهرش کند هوای سخین را

35. داده به سیل فنا روانی رُمحَش

36. پیکر پولاد سنج و خانۀ زین را

37. ربط به هم داده است الفت عهدش

38. چشم سیه مست و خال گوشه نشین را

39. شد چو فراری ستم ز شحنۀ عدلش

40. داد به راحت قضا قرار مکین را

41. شه که فرامُش کند گدایی کویش

42. خورده به دولت فریب دیو لعین را

43. بهر سر سروری که خاک رهش نیست

44. تیز به سوهان کنند ارّۀ سین را

45. گر نکند تکیه روزگار به حفظش

46. سلسله ریزد ز هم شهور و سنین را

47. رخش بهار از سمندِ سیل عنانش

48. در عرق شرم، غوطه داده زمین را

49. بنده نوازا، صریر خامه به مدحت

50. نغمه شکسته ست مرغ سدرہ نشین را

51. صفحه نظر کن، که کرده مانی کلکم

52. چهره گشایی نگار خانۀ چین را

53. خنده زند نشئۀ مداد و دواتم

54. خون سیاووش و آب بسته جنین را

55. شب همه شب در خیالم این که نمایم

56. صرف ثنای تو روز باز پسین را

57. هیچ به مهر تو سست عهد نبودم

58. چرخ چرا برگماشت عهد چنین را؟

59. ساخته ام در امید شادی وصلت

60. دستخوش درد و داغ، جان غمین را

61. خلق تو را جان فدا کنم که ندیده ست

62. گوشۀ ابروی دلگشای تو چین را

63. تیغ تو تا گوهر آب داده روا شد

64. سجدۂ آتش پرست، ماء معین را

65. بهر نثار تواست، عبث نیست

66. پرورش خامه، نکته های متین را

67. در حرکت صولجان کلک تو دارد

68. باکرۀ لاجورد گوی زرین را

69. لب چو به نام کف سخای تو جنبید

70. رخت به صحرا فتد ز لرزه، زمین را

71. گرنه ظهور تو بود مقصد از آدم

72. سجده نبودی قبول، قالب طين را

73. از طمع خام وصل، با سمِ رخشت

74. ناشزه گردد عروس چرخ قزین را

75. هست به دست تو، چشم ابر بهاری

76. باری عاجز مذلّت است معین را

77. چاشنی از خوی بی دریغ تو باشد

78. لعل نمک سا، تبسّم شکرين را

79. ناخنۀ چرخ پشت گوش بخارد

80. تیغ تو تا شد هلال عید زمین را

81. شیر سر خود گرفته است ز عدلت

82. تاب تحمّل نداشت نقطۀ شین را

83. خصم جهولت به روزگار بنازد

84. ملک سلیمان بود مشيمه، جنین را

85. گر نکنم سجده سوی کعبه، عجب نیست

86. غرّه کند خاک درگه تو جبین را

87. دل چو نبندد به حرز داغ تو عاشق

88. غمزه کند در نیام، خنجر کین را

89. از کرمت سَرورَا شگفت نباشد

90. قدر فزایی اگر غلام کمین را

91. دولت و قدر آن شبی بود که فروزد

92. در حرم روضۀ تو، شمع یقین را

93. غیرت عاشق نگر که مطرب گردون

94. گوش به ره بود ناله های حزین را

95. من به خیالی که بوی درد تو دارد

96. راه ندادم به دل ز سینه انین را

97. او نه خریدار و من نه نکته فروشم

98. چرخ ندارد بهای دُرّ ثمین را

99. تیغ زبانم جهان ستان بود آری

100. تیغ، گشاده ست حصنهای حصین را

101. خاطر نازک، سخن نگاه ندارد

102. کرد نثار ره تو غثّ و سمین را

103. شوق ثنای تو کرد غارت هوشم

104. می نشناسم ز ناگزیده گزین را

105. هم تو مگر ای جهان فیض نمایی

106. نامزد انتقاد رای رزین را

107. گر قلم انوری ست جادوی بابل

108. معجزه ام اژدهاست سحر مبین را

109. نغمه به لب درشکن حزین که فکنده

110. کلک تو در طاس آبنوس طنین را

111. وعده شها دادیم به یاری و زان شب

112. شاد نمایم دل به وعده رهین را

113. کام ز فیض تو باد جان و جهان را

114. نام ز دست تو باد تیغ و نگین را