قصیده شمارۀ 31 : در مدح حضرت امام عصر(عج)
1. تا در چمن این سرو برازنده چمان است
2. چیزی که به دل نگذرد اندوه خزان است
3. چشمش نشد از دولت دیدار تو محروم
4. پیداست که آیینه ز صاحب نظران است
5. بی ناوک بیداد تو آسایش دل نیست
6. تیر تو مگر در تن عاشق رگ جان است
7. فریاد که از رشک به لب ناله شکستند
8. در قافلۀ عشق جرس بسته زبان است
9. دل بسته به نیرنگ بهاران نتوان بود
10. تا دیده کنی باز، درین باغ خزان است
11. مطرب، بسرا تا بگشاید لب فیضی
12. آهنگ نی و چنگ، فتوح لب و جان است
13. ز افسردگی طبع، به دامان تر ما
14. زاهد چه زنی طعنه؟ خرابات مغان است
15. افسانۀ دنیا نتوانیم شنیدن
16. آری، اثر حرف سبک، خواب گران است
17. مغرور به این طاعت و طامات چرایی؟
18. در مذهب ما توبه شکستن به از آن است
19. بستان قدح و دفتر ایّام فروشوی
20. زنهار میندیش که ماه رمضان است
21. از دیدۀ محجوب سحرخیز چه دیدی؟
22. سودی که تو پنداشته ای عین زیان است
23. دور دگر ای ساقی سرمست بپیمای
24. شوق گنهم با مِی دیرینه همان است
25. شاید که ز فیض تو دماغی برسانیم
26. مفتاح سعادت به کف فیض رسان است
27. دیرینه شد و تازه بود رشحۀ كلكم
28. چندان که کهنسال شود باده، جوان است
29. امروز مسلّم به نی خامۀ من شد
30. این بیشه که میدان هژبران جهان است
31. دوشم به نوای سحری مرغ شب آهنگ
32. بر گوش زد این نغمه که آسایش جان است
33. کز غازه عذار گل و گلزار بیارای
34. تا ابر بهار قلمت ژاله فشان است
35. لب را به ثناگستری شاه، نوابخش
36. کاین مایده از غیب تو را دست و دهان است
37. سلطان جهان، رهبر دین، هادی مهدی
38. کز جان به رهش چشم جهانی نگران است
39. ای پردہ نشین دل و جان، در ره شوقت
40. این مطلع فرخنده مرا ورد زبان است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده