قصیده شمارۀ 5 : در مدح حضرت خاتم الانبياء صَلَی اللهُ عَلیه وَاله وَسَلم
1. مرغ شب پیشتر از آنکه برآرد آواز
2. دل شوریده نوا، زمزمه ای کرد آغاز
3. می سرایید دل و کلفت آواز نبود
4. ایمن از فتنه گریهای زبان غمّاز
5. دادم از شور جنون بال و پر شوق به هوش
6. کردم از شوق درون، روزنۀ گوش فراز
7. تا چه راز است که از پرده برون می آید؟
8. تا چه تار است که اندیشه، کشیده ست به ساز؟
9. از طرب صومعه دارانِ دماغ آوردند
10. سر برون از حجب عنصری کاخ مجاز
11. شوق در گرم عنانیّ و طلب در جُستن
12. مژه در بال فشانیّ و نگه در پرواز
13. زخمه بر عود اثر زد دل و من سنجیدم
14. او سراینده و من پرده نیوشندۀ راز
15. من ز عاشق سخنی، گوش بر آواز خبر
16. او به جادو نفسی، عشوه فروش اعجاز
17. من به آتش جگری موسی مشتاق سروش
18. او به دلکش خبری شعلۀ طور اعزاز
19. من به حسرت شکنی منتظر بوی یمن
20. او به شیرین دهنی، خسرو خوبان طراز
21. نکته سربسته تر از غنچۀ راز محمود
22. پرده پیچیده تر از طرّۀ مشکین ایاز
23. نمک اندوزتر از پستۀ شور لیلی
24. سینه پردازتر از نالۀ مجنون به گداز
25. حالتی بوالعجب آمد ز سماعم در پیش
26. بیخودی را نتوان کرد بیان با خود باز
27. ناگهان مرغ شباهنگ برآورد خروش
28. هم صفیران چمن سیر، کشیدند آواز
29. مست پیمانه و آتش، من و شمع سحری
30. می پرستان به می و قبله پرستان به نماز
31. دل مرا گفت که مستانه نوایی سر کن
32. تو هم آخر زغم آن بت عشّاق نواز
33. پاسخش دادم ازین مصرع سنجیدۀ خویش
34. آنچه انجام ندارد چه نمایم آغاز؟
35. باز دل گفت که مشتاق سخنهای توام
36. ای بلاغت ز کلام تو مطرّز به طراز
37. بکش ای بحر نوال، از رگ نیسان قلم
38. گهری چند به گوشم، چه حقیقت چه مجاز
39. الله الله که نتابی رخ ازین ملتمسم
40. ای صریر قلمت را به نواسنجان ناز
41. گفتم ازعذر و تعلّل نشماری ز رهی
42. تازه عهدی ست مرا با ملک بی انباز
43. که نگویم به جز از نعت رسول عربی
44. خواجۀ هر دو سرا، دادرس بنده نواز
45. باعث خلقت کل، هادی ارباب سبل
46. سر و سرخیل رسل، محرم خلوتگه راز
47. بخششش عام چو احسان خداوند کریم
48. برنگردد تهی از درگه او دست نیاز
49. با ردای کرمش، قامت امّید قصير
50. خلعت رحمت او بر قد تقصیر دراز
51. صیت شرعش، به ملاهی چو زند بانگ غضب
52. نغمه خون گردد و با زخمه چکد از رگ ساز
53. دولت از همّت او لطمه خور دست لئيم
54. سیر چشم از رشحات کف فیّاضش آز
55. دردم نزع به خاطر گذرد گر یادش
56. سوی تن جان به لب آمده، می گردد باز
57. آبرویی که مرا در دو جهان هست آن است
58. که به اقبال جبین سایی اویم ممتاز
59. سرو را از اثر معنی اخلاص است این
60. که گهر ریزدم از خامۀ صورت پرداز
61. نفسم همسفر قافلۀ بوی یمن
62. نالۀ من حدیِ دشت نوردان حجاز
63. با دم پاک من افسانه گر آرند خسان
64. پور مریم نشود لعبتی لعبت باز
65. نکهت عنبر سارا نشود عالمگیر
66. گر برون بر ندهد بوی خود از پردۀ ساز
67. گر بود بی خردی زادۀ دریا گهران
68. نتواند به گرانمایه دلان شد انباز
69. رنج بی فایده از سعی نخواهد بردن
70. ماکیان گر نکند پرورش بیضۀ غاز
71. جانگزا زهر شود نکتۀ شیرین منش
72. نیشکر، عقرب جرّاره شود در اهواز
73. رَه خطير است حزین، این همه بی باک مکن
74. به کمیت قلم ارجاع عنان در تک و تاز
75. وقت آن است که در بزم محبت من و دل
76. برفروزیم به محراب دعا، شمع نیاز
77. شام احباب تو روشن، ز دل نورانی
78. دشمن جاه تو را سر بود اندر دم گاز
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده