قطعه شمارۀ 21 : ونیز در وصف خامۀ خویش
1. لوحش الله خامه ام که به صدق
2. هست بامعنیش وفا و وفاق
3. ترجمان غم نهان من است
4. چون زبان، بسته با دلم میثاق
5. هم نی خوش نوا و هم نایی
6. آه عشّاق و ناله سنج عراق
7. پیکر عشق را بود مُحيى
8. شاهد حسن را بود خلّاق
9. سر معشوق از نوایش گرم
10. دل عاشق به ناله اش مشتاق
11. نقش او رشک صفحۀ ارژنگ
12. مدّ او، میلِ سرمۀ اوراق
13. نقطه اش، بدر آسمان شرف
14. ليكن آسوده از خسوف و محاق
15. کرده مستانه جلوه هایش تنگ
16. عرصه بر ساقیان سیمین ساق
17. رگ افسرده را بود نشتر
18. سر بی مغز را بود مطراق
19. با رگ ابر معنی است چو برق
20. شب معراج فكرت است، براق
21. گلشن از فیض جوی او، انفس
22. روشن از نور شمع او آفاق
23. گهر افشانده همّتش به طبق
24. به بَرِ خازنانِ سبع طباق
25. حلی افزای این مقوّس طوق
26. لوحه پیرای این مقرنس طاق
27. ننماید ز موم و خارا فرق
28. سرکند چون ز قصّه های فراق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده