قطعه شمارۀ 30 : در تاریخ فوت فاضل بزرگ، شیخ عبدالله گیلانی رَحمَه الله
1. افسوس که صاحبدل دانا ز جهان رفت
2. نِی نِی غلطم، بلکه جهان را دل و جان رفت
3. پیرایه دِهِ صورت و آرایش معنی
4. مرآت دل و دیدۀ صاحب نظران رفت
5. یکتا گهر بحر فضیلت که ز عزّت
6. تا ساحل قدس، از صدف کون و مکان رفت
7. شد دوستیِ آل نبی کشتی نوحش
8. از موج خطر، در کنف امن و امان رفت
9. زین غمکده، تا مصطبۀ قدس، خرامید
10. زین کلبۀ ویرانه به روضات جنان رفت
11. بر خویش اگر جهل ببالد عجبی نیست
12. دانای ز من، فخر زمین، خیر زمان رفت
13. از خاک برآور سری، ای نخل خمیده
14. یکبار ببین، بی تو چه بر پیر و جوان رفت
15. نبود خبرت، گر ز دل خون شدۀ ما
16. بنگر که چه از دیدۂ خونابه فشان رفت
17. زین واقعۀ صعب جهان را دل و جان رفت
18. زین غصّۀ جانکاه، ز دل تاب و توان رفت
19. چون مردمک چشم جهان بود ز عرفان
20. گفتم پی تاریخ که «بینش ز میان رفت »
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده