غزل شمارۀ 114
1. آتش زده آن لعل قبا، خانۀ زین را
2. بر خرمن ما برق گشاده ست کمین را
3. همچون کف خاکی که برد سبزه ز جایش
4. کردند به ما، سبز خطان تنگ زمین را
5. چون مهرۀ بازیچه، دهد طرح به طفلان
6. کفر سر زلف تو، دل باخته دین را
7. آن روز نشیند به جهان نقش مرادم
8. کز بوسه کنم نقش لب لعل نگین را
9. فریاد که اندیشۀ موی کمر توست
10. زنّار ميان، زاهد سجّادہ نشین را
11. گویا خط پیشانیت ای زهره جبين است
12. بیرون نتوان برد ز ابروی تو چین را
13. در پردۀ عشّاق نواسنجی بلبل
14. کی می برد از یاد تو، گلبانگ حزین را؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده