غزل شمارۀ 17
1. شتابان از جهان چون برق رفتن خوش بود مارا
2. که از داغ عزیزان نعل بر آتش بود ما را
3. گریبان را به دست عقل دادن نیست دانایی
4. درین وادی جنونی تا گریبانکش بود ما را
5. لب تفسیده را چون خضر تنهاتر نمی سازم
6. که آب زندگی بی دوستان آتش بود ما را
7. کتان طاقتی از رشتۀ جان سخت تر باید
8. که تاب دیدن آن عارض مهوش بود ما را
9. حزین از باغ دل روییده گر نخل تمنّایی
10. خیال جلوۀ آن شعلۀ سرکش بود ما را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده