غزل شمارۀ 170
1. هزار رنگ گل داغ در کنار من است
2. جنون کجاست که جوش سیه بهار من است؟
3. ز خاک سوختۀ خویش، دامن افشانی
4. کمینه سرکشی سرو پایدار من است
5. ز رشحۀ قلمم زنده می شود دل و جان
6. زلال چشمۀ حیوان به جویبار من است
7. به خصم، عرصۀ دعوی نمی دهد سخنم
8. که خامه در کف اندیشه، ذوالفقار من است
9. ز جا نخاسته بیجا، غبار هستی من
10. به جلوه در دل این گرد، شهسوار من است
11. ز خال کنج لبی رفته صبر و آرامم
12. سپند آتش غم جان بی قرار من است
13. حزین اگر به درازی کشد سخن چه کنم؟
14. سیاه مستی کلک سخنگزار من است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده