غزل شمارۀ 206
1. لب از خون تر کنم گر ساغری نیست
2. خوشم با ناله گر رامشگری نیست
3. چه شد کافتاده ام دور از بر تو؟
4. تپیدن هست اگر بال و پری نیست
5. دماغ آشفتۀ عشق است عالم
6. تهی از شور این سودا سری نیست
7. محیط موج خیز کبریا را
8. به غیر از دل، گرامی گوهری نیست
9. دل افسرده ام در سینه خون شد
10. غم آشامان چه سازم؟ دلبری نیست
11. اگر پروانۀ شمعم وگر گل
12. تویی مقصود جانم، دیگری نیست
13. بنای دین و دل شد دیر بنیاد
14. سپاه غمزۀ غارتگری نیست
15. اگر داری ترحّم بر اسیران
16. به دست دل ز من عاجزتری نیست
17. قدم مگذار بی پروا به خاکم
18. کف خاکسترم، بی اخگری نیست
19. سلامت طعنه بر اسلام دارد
20. به خون ریزی نگاه کافری نیست
21. به خوبان جهان ورزیده ام عشق
22. وفا آموز عاشق پروری نیست
23. حزین از کعبۀ اسلام باز آی
24. حرمگاه صنم را آزری نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده