غزل شمارۀ 215
1. با مستی غمت به شراب احتیاج نیست
2. با این دل برشته کباب احتیاج نیست
3. کو دیده ای که تاب جمال تو آورد؟
4. خورشید حشر را به نقاب احتیاج نیست
5. تیغ برهنه، ناز نگهبان نمی کشد
6. حسن غیور را به حجاب احتیاج نیست
7. مگذار مصحف دل صد پاره در بغل
8. تعليم عشق را به کتاب احتیاج نیست
9. صوفی چه طرح بندد از احسان میفروش؟
10. در خشکسال زهد، به آب احتیاج نیست
11. از جوشش عرق شود افسرده برگ گل
12. رخسارۀ تو را به گلاب احتیاج نیست
13. کارم به یک تغافل دزدیده کن تمام
14. در کشتنم، به تیغ عتاب احتیاج نیست
15. نااهل را به رشحۀ كلكم حزین چه کار؟
16. این شوره خاک را، به سحاب احتیاج نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده