غزل شمارۀ 218
1. گر تو را روی زمین خواهش مأوای خوشی ست
2. خانه در گوشۀ دل کن که عجب جای خوشی ست
3. ای که بیماری آسودگیت سنگین است
4. درد عشقی به کف آور که مسیحای خوشی ست
5. جان به بیعانۀ پیغام جفا می خواهد
6. یار را با من دلسوخته سودای خوشی ست
7. با دل ابنای زمان دست و گریبان شده اند
8. شور دیوانه و اطفال، تماشای خوشی ست
9. یک ره از لطف به این غمکده، مستانه درآ
10. که دل و دیدۀ ما ساغر و مینای خوشی ست
11. دل به خوناب جگر شرح غمت کرده رقم
12. نامه، ناخوانده مکن پاره که انشای خوشی ست
13. جوش داغ است به گلگشت تماشا بخرام
14. لاله زار دل ما دامن صحرای خوشی ست
15. بخت مردان جهان خفته و حیزان مستند
16. چشم عبرت بگشایید که دنیای خوشی ست
17. هر قدم ز آبله اش، باغ و بهار است حزین
18. دل دیوانۀ من بادیه پیمای خوشی ست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده