غزل شمارۀ 225
1. دور از در تو روضۀ رضوان به ما نساخت
2. بوی گل و نسیم گلستان به ما نساخت
3. پروانه را در آتش سوزان چه زندگی ست؟
4. وصل تو چون مصيبت هجران به ما نساخت
5. در هیچ شهر وهیچ دیارم قرار نیست
6. صبح وطن، چو شام غریبان به ما نساخت
7. تنگ است جلوه گاه دو عالم به وحشتم
8. آرام شهر و شور بیابان به ما نساخت
9. عیسی نشسته است به بالین من خجل
10. آب و هوای کشور امکان به ما نساخت
11. ساکن، درای قافلۀ ما نشد حزین
12. در هجر و وصل، این دل نالان به ما نساخت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده