غزل شمارۀ 227
1. گرچه پیمانۀ می مشرق نور دگر است
2. باده را در گل رخسار، ظهور دگر است
3. دل مشتاق و زبان ارنی گوی کجاست؟
4. ور نه هر سنگ درین بادیه طور دگر است
5. هر که را کشور دل ملک سلیمانی شد
6. در نظر هر دو جهان، دیدۀ مور دگر است
7. چه عجب گر رود از نالۀ من کوه ز جا
8. بر لبم زمزمۀ عشق، زبور دگر است
9. نمک عشق به داغ تو حلال است حزین
10. که نمکدان سخن را زتو شور دگر است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده