غزل شمارۀ 269
1. داغی که ز شورابۀ اشکم نمکین است
2. صد محشر شوریدگیش زیر نگین است
3. این لخت جگر از ته دندان نگذارم
4. چون قسمتم از مائدۀ عشق همین است
5. لوح هنر خویش به خون مژه شستیم
6. دیگر فلک سفله چرا بر سر کین است؟
7. آن دل که به تقوا و ورع شيخ حرم بود
8. در دور نگاه تو، صنم خانه نشین است
9. ای غاليه سا طرّه، کجا یاد منت هست؟
10. از دلشدگان تو یکی نافۀ چین است
11. چون نقش قدم شد دو جهان خاک نشینش
12. آن گوهر یکدانه که در خانۀ زین است
13. عمرم به فسون رفته و آن آهوی وحشی
14. آسان نشود رام کسی مشکلم این است
15. بر شمع محبّت شده صرصر، دم سردش
16. آن واعظ افسرده نفس دشمن دین است
17. فردا چه بود حال چو کارت به خود افتد؟
18. بار تو دو روزی ست که بر دوش زمین است
19. دلها چو صدف بسته میان دایگیش را
20. ابر قلمم حاملۀ درّ ثمین است
21. ای دل به فسون ساز نگاهش مرو از جای
22. چون غمزۀ خونخوار بلایی به کمین است
23. در باغ نه بلبل به خروش است و نه قمری
24. گوش همه امروز به فریاد حزین است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده