غزل شمارۀ 280
1. ای در نظر ناز تو، سلطان و گدا هیچ
2. آیا خبرت هست ز حال دل ما هیچ؟
3. از منّتم آزاد، به عشق تو که دارم
4. دردی که نیفتد سر و کارش به دوا هیچ
5. نه کفر پذیرد سر زلف تو نه اسلام
6. در بندگی عشق تو شد طاعت ما هیچ
7. انصاف کساد است به بازار محبّت
8. جانهای گرانمایه نیاید به بها هیچ
9. عاشق برد از بخت به دیوان که فریاد؟
10. بگسستن دل مشکل و امّید وفا هیچ
11. پیمانۀ تسلیم شکسته ست خمارش
12. رندی که ندارد خبر از درد و صفا هیچ
13. غوغای حزین است ز فریاد نظیری
14. بانگی که نباشد نکند کوه صدا هیچ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده