غزل شمارۀ 3
1. باشد رگ هر برگ چمن، دام هوسها
2. رشک است به آزادی مرغان قفسها
3. کوتاهی پرواز بود لازم هستی
4. پیچیده به بال و پر ما، تار نفسها
5. خفتیم درین مرحله تا قافله ها رفت
6. بیدار نگشتیم ز فریاد جرسها
7. رحم است به مستی که ز میخانه برآید
8. در کشور عقل است به هرکوچه، عسسها
9. کم فیض بود دولت دونان، که نگیرد
10. سرما زده، کام دلی از شعلۀ خسها
11. گر آدمی، از شهد شرمناک بپرهيز
12. واماندۀ زنبور، رها کن به مگسها
13. از منزل مقصود خبر باز نیامد
14. از بس که به صحرای طلب سوخت نفسها
15. دنیا طلبان را نشود نفس دنی سیر
16. نشنیده قناعت، سگ این هرزه مرسها
17. این طرفه که نبود خبر از محمل لیلی
18. برداشت ز جا، بادیه را شور جرسها
19. فریاد حزین از نفس سینه خراشت
20. نشتر به رگ گل زدی، آتش به قفسها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده