غزل شمارۀ 2
1. مرا آزاد می سازد ز دام دل تپیدنها
2. جنون گر وسعتی بخشد به صحرای رمیدنها
3. به خاک افتادۀ ضعفم، چو نقش پا درین وادی
4. زمینگیر غبار خاطرم، از آرمیدنها
5. سهی بالای من، تا خالی افکنده ست آغوشم
6. دو تا گردیده ام در زیر بار دل کشیدنها
7. از آن مهر جهان آرا نقاب از رخ بر افکندن
8. از ما بی طاقتان، چون صبح پیراهن دریدنها
9. رقیبان را به درد خود نبیند هیچ ناکامی
10. چه با جان زلیخا کرد، رشک کف بریدنها
11. تب و تاب دل ما تشنه کامان را چه می دانی؟
12. شراب بی خماری می کشی از لب مکیدنها
13. بیا در دیده، گر دلجویی این ناتوان خواهی
14. نگه را منزل دوری ست تا مژگان رسیدنها
15. بهاران بوده ای در باغ، دی را هم تماشا کن
16. عجب بر چیدنی دارد، بساط عیش چیدنها
17. حزین آخر سر حرفی به آن شیرین زبان واكن
18. چه لذّت برده ای از شهد ناکامی چشیدنها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده