غزل شمارۀ 320
1. نشان وحشی من در دل بی کینه پیدا شد
2. پی غارتگرم، در خانۀ آیینه پیدا شد
3. نهان در موج خود شد بحر و سر زداز حباب من
4. گهر در آب خود گم گشت و در گنجینه پیدا شد
5. برون از خود سراغ لیلی خود داشتم، غافل
6. به صحرا داده بودم دل ز کف، در سینه پیدا شد
7. نمد، پاس صفای جوهر آیینه می دارد
8. جمال فقر ما، در خرقۀ پشمینه پیدا شد
9. بنا دیروز شد میخانه و امروز از مستی
10. سر هر خم گشودم، بادۀ دیرینه پیدا شد
11. پس از عمری که شد با دختر رز عشرتم روزی
12. ندانم از کجا دیگر، شب آدینه پیدا شد؟
13. حزین، از نعل وارون دل خود حیرتی دارم
14. به فکر خرّمی رفتم، غم دیرینه پیدا شد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده