غزل شمارۀ 353
1. اهل نظر، ازان در یکتا چه دیده اند
2. با دیدۂ حباب ز دریا چه دیده اند؟
3. حسن بتان به ساده دلیها نمی رسد
4. آیینه خاطران، ز تماشا چه دیده اند؟
5. حجّ قبول، کعبۀ دیدار دیدن است
6. از پای سعی آبله فرسا چه دیده اند؟
7. شد چشم ما ز نعمت عمر دو روزه سیر
8. از روزگار، خضر و مسیحا چه دیده اند؟
9. از دل ، سراغ لیلی صحرانشین شود
10. خواری کشان ز آبلۀ پا چه دیده اند؟
11. دارند هر طرف چو صفت جرگه در میان
12. صیّاد پیشگان ز دل ما چه دیده اند؟
13. از خون دیده پرورش تاک می کنند
14. رندان میگسار ز صهبا چه دیده اند؟
15. ما نقش خود ز خال لب یار دیده ایم
16. تا اهل دل ز خال سویدا چه دیده اند؟
17. چون می توان ز ترک طلب، کام دل گرفت
18. دون همّتان، ز عرض تمنّا چه دیده اند؟
19. شیدا دلان، ندانم از آن بی نشان حزین
20. پنهان کدام شیوه و پیدا چه دیده اند؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده