غزل شمارۀ 363
1. کشم چو آه، دل ناتوان بیاساید
2. خدنگ چون سفری شد کمان بیاساید
3. مجال دیده گشودن درین غبار کجاست؟
4. مگر که از تک و تاز آسمان بیاساید
5. چو موج قافلۀ عمر را درنگی نیست
6. کسی چگونه درین کاروان بیاساید؟
7. بساط سبزه و گل را نچیده برچیدند
8. چگونه بلبل این بوستان بیاساید؟
9. فغان که در غم عشق، اضطراب دل نگذاشت
10. خدنگ غمزۀ نامهربان بیاساید
11. به گوش، رشک برد دل، حدیثت ار شنوم
12. برم چو نام خوشت را زبان بیاساید
13. حزین از آن سگِ کو، تا برید پیوندم
14. چونی نشد ز فغان استخوان بیاساید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده