غزل شمارۀ 423
1. نبود عجب که دیده به دیدار می رسد
2. فیض چمن، به رخنۀ دیوار می رسد
3. گردد قبول عذر گریبان پاره ام
4. دستم اگر به دامن دلدار می رسد
5. عیبم مکن که حوصله سوز است مستیم
6. پیمانۀ نگاه تو، سرشار می رسد
7. آزادگی گزین که ازین دشت پر فریب
8. گر می رسد به جای، سبکبار می رسد
9. دلتنگی از فغان من ای غنچه لب چرا؟
10. یک ناله هم به مرغ گرفتار می رسد
11. دارد امیدوار مرا بخت سبز خویش
12. آخر به وصل آینه، زنگار می رسد
13. هرگز ندیده است ز دشمن کسی، حزین
14. آنها که بر من از ستم یار می رسد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده