غزل شمارۀ 428
1. پای بستند و ره سعی نشانم دادند
2. دست و بازو بشکستند و کمانم دادند
3. جان سختم حذر از دوزخ جاوید نداشت
4. خانه در کوچۀ آسوده دلانم دادند
5. العطش زاست درین وادی تفسیده دلم
6. جگری گرمتر از ریگ روانم دادند
7. بر رخ خرقه کشان هم در رحمت باز است
8. بار در انجمن باده کشانم دادند
9. شمعها برده ام از صدق به خاک شهدا
10. تا دل و دیدۀ خونابه چکانم دادند
11. اجر صبری که به حرمان گلستان کردم
12. چمن آرایی آن سرو روانم دادند
13. همّت از ابر نمی گشت طلبکار حزین
14. رگ ابرقلم ژاله فشانم دادند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده