حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 427

1. بود آیا که ره مهر و وفا بگشایند؟

2. در فیضی به دل، از مصر لقا بگشایند

3. ای خوش آن وقت که در دامن شبهای دراز

4. شب نشینان گره از زلف دوتا بگشایند

5. دیدن حسن دل افروز تو را دیده کم است

6. دل به روی تو جدا، دیده جدا بگشایند

7. صرف شیرازۀ اوراق پر و بال شود

8. اگر اسیران تو را بند ز پا بگشایند

9. کفر و دین را ز میان نقش دویی برخیزد

10. گر نقاب از رخ آن ماه لقا بگشایند

11. لب گشا خود به ثنا ور نه سخن پردازان

12. نتوانند زبان را به سزا بگشایند

13. راز مستان تو از پرده نیفتد بیرون

14. لب چو پیمانۀ پر، کی به صدا بگشایند؟

15. حلقه بیهوده مزن بر در دل، ای خودبین

16. درِ دل را مگر از بهر خدا بگشایند

17. رهروان گر سخن از دوری این راه کنند

18. جوی خون از جگر آبله ها بگشایند

19. می کساد آمده، محراب نشینان، ترسم

20. در دکّانچۀ تزویر و ریا بگشایند

21. توتیا شد به ره خوش نگهان پیکر ما

22. بود آیا نظر لطف و عطا بگشایند؟

23. کعبه در میکده از مغبچگان گر طلبی

24. بر رخ دل درِ این دورنما بگشایند

25. سرِ رازی که بد از صومعه داران محجوب

26. در ته میکده مستان به ملا بگشایند

27. فيض همّت طلب از صحبت بی پا و سران

28. غنچه خسبان گره از کار صبا بگشایند

29. هر کجا ساز کنی زمزمۀ عشق حزین

30. همه نازک بدنان بند قبا بگشایند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
* حوالتش به لب یار دلنواز کنید
شعر کامل
حافظ
* می کافور بو در جام ریزیم
* وز این دریا در آن زورق گریزیم
شعر کامل
نظامی
* چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
* که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
شعر کامل
حافظ