غزل شمارۀ 458
1. دور عذار تو، خط وجود ندارد
2. آتش سوزان برق، دود ندارد
3. بت ز فریبت گرفته کیش برهمن
4. کیست که پیشت سر سجود ندارد؟
5. نقش تعلّق ضمیر من نپذیرد
6. عکس در آیینه ام، نمود ندارد
7. جلوه تلف می کنی به طور چه حاصل؟
8. جز دل ماطاقت شهود ندارد
9. حسن تو بست از بهار چشم حزین را
10. پیش جمال تو گل نمود ندارد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده