حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 459

1. خیالش گر چنین در خاطرم جاگیر می گردد

2. پس از مردن غبارم گردۀ تصویر می گردد

3. بود تا می جوان، با او به صد جان عشق می ورزم

4. مریدش می شوم از صدق دل چون پیر می گردد

5. حذر کن ای سپهر از تیغ آه گریه آلودم

6. نفس چون آب بردارد، دم شمشیر می گردد

7. رهین منّت عشقم که افزود اعتبارم را

8. شکست رنگ بر رخساره ام اکسیر می گردد

9. غبار خاطرم انبوه شد، لختی فرو گریم

10. بلی باران شود، چون ابر عالمگیر می گردد

11. به خوان روزگاران دست خواهش را نیالايم

12. که آخر کام نعمت خواره از جان سیر می گردد

13. شدم شوریده خاطر از خیال گردش چشمی

14. به هم این حلقه ها چون بسته شد زنجیر می گردد

15. فلک طفل دبستان است طبع نکته سنجان را

16. کبود از سیلی من، روی چرخ پیر می گردد

17. حزین از فکر آن شیرین دهن دایم گدازانم

18. شود چون استخوانم آب، جوی شیر می گردد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چند چون طفل ز انگشت کسی شیر کشد؟
* ز استخوان چند کسی ناز طباشیر کشد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* طبیبا هر که را بیماری هجران فگند از پا
* اجل پیش از تو بر بالین آن بیمار پیدا شد
شعر کامل
هلالی جغتایی
* در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
* آری طریق دولت چالاکی است و چستی
شعر کامل
حافظ