غزل شمارۀ 465
1. چه شد یا رب که ابر نو بهاران برنمی خیزد؟
2. رگ موجی ز جام میگساران برنمی خیزد؟
3. مگر دارد نشان بوسه، لعل آبدار او
4. که نقشی از نگین نامداران برنمی خیزد؟
5. ز چشم سرمه آلودش سیه شد روزگار ما
6. کدامین فتنه زین دنباله داران برنمی خیزد؟
7. تغافل پیشۀ من نگذرد مستانه از راهی
8. که آهی از دل امّیدواران برنمی خیزد
9. به دوران طراوت بخشی لعل می آلودش
10. غبار خط ز روی گلعذاران برنمی خیزد
11. ز هر کنج خرابات مغان برخاست جمشیدی
12. کسی از حلقۀ پرهیزگاران برنمی خیزد
13. دل نالان من تا خاک شد در راه جانبازی
14. نوایی از رکاب نی سواران برنمی خیزد
15. نمک بر داغ خورشید قیامت می زند شورم
16. چو من شوریده ای از دلفگاران برنمی خیزد
17. به این مستی که می خیزد صریر خوش نوا كلكم
18. صفیر بلبلی از شاخساران برنمی خیزد
19. نباشد نوحه گر، مرگ من مردانه همّت را
20. صدایی از شکست برد باران برنمی خیزد
21. نمی گردد بلند از کاروان نقش پاگردی
22. غبار از رهگذار خاکساران برنمی خیزد
23. کدامین شمع را دیدی سپند آسا درین وادی
24. که بی تاب از مزار بیقراران برنمی خیزد؟
25. نباشد ناخنی چون تیشه، در سرپنجۀ عاشق
26. که با دعوی به تیغ کوهساران برنمی خیزد
27. به این شوخی که می خیزد نگاه از دامن مژگان
28. خدنگ از شست این عاشق شکاران برنمی خیزد
29. به دلهای تنک ظرفان، مده جام محبّت را
30. که دریاکش نهنگ، از چشمه ساران برنمی خیزد
31. شط خون می رود از دیدۀ من تا تو می آیی
32. به این تمکین، نهال از جویباران برنمی خیزد
33. لب پیمانه از لعل فروزان برنمی داری
34. که دود از گلبن آتش عذاران برنمی خیزد
35. حزین، تر شد دماغ خشک زاهد از نوای تو
36. چنین مستانه بویی از بهاران برنمی خیزد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده