غزل شمارۀ 475
1. بهار اسباب شورم را به سامان کرده می آید
2. شلايين جلوه و سنبل پریشان کرده می آید
3. حلالم باد مستيها، مبارک سینه چاکیها
4. قدح پیموده و گل در گریبان کرده می آید
5. اثر نگذاشت از چشم و دل من گریۀ مستی
6. نگارین خانه ها این سیل، ویران کرده می آید
7. شود حیران چو طوق قمريان چشم تماشایی
8. سهی بالای من، دلها نگهبان کرده می آید
9. حزین امشب نگاه رهزن میخانه پردازش
10. ز مستی تکیه هر جانب، به مژگان کرده می آید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده