غزل شمارۀ 51
1. خداوندا تسلّی کن، دل امّیدواران را
2. به الفت آشتی ده، آن قرار بی قراران را
3. غم دیرینه دارد الفتی با چشم گریانم
4. شراب کهنه مشتاق است، ابر نو بهاران را
5. نمک پروردۀ عشقیم و داریم از لبت شوری
6. به مرهم آشنایی نیست، داغ دلفگاران را
7. سلوکم در طریق عشق با یاران به آن ماند
8. که مور لنگ همراهی کند، چابک سواران را
9. گریبان چاک باشد دلق ما تردامنان تا کی؟
10. به می آلوده گردان، خرقۀ پرهیزگاران را
11. دل عاجز، حریف ترک چشمت کی تواند شد؟
12. به خون غلتانده مژگانت، صف خنجر گذاران را
13. حزین آسودگی صورت نبندد با سخن سنجی
14. کمند از پیچ و تاب خود بود، معنی شکاران را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده