غزل شمارۀ 515
1. خوش آنکه یار، کله گوشۀ وفا شکند
2. صف کرشمه، نگه های آشنا شکند
3. به دیر و کعبه نماند درست پیمانی
4. به دوش و بر اگر آن طرّۀ دوتا شکند
5. شکسته رنگی عشقم رسیده تا جایی
6. که شرم چهرۀ من، رنگ کهربا شکند
7. برآورد به تماشا، سر از دریچۀ مهر
8. چو من به دامن عزلت کسی که پا شکند
9. کمال دولتم از عشق گشته سکّه به زر
10. ز رنگ کاهی من، نرخ کیمیا شکند
11. به چاره عقدۀ دل در میان منه ترسم
12. که مفت، ناخن فکر گره گشا شکند
13. فلک به دردکشان، سنگ فتنه می بارد
14. دنی چو مست شود کاسۀ گدا شکند
15. چنین که می نگرم خون عالمی ست هدر
16. رواج جور تو، بازار خون بها شکند
17. رخ فرنگ تو ایمان به رو نما گیرد
18. شراب رنگ تو ناموس پارسا شکند
19. خموشی تو از آن شکوه خوشتر است حزین
20. که زلف آه تو را بخت نارسا شکند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده