غزل شمارۀ 525
1. بد آموز وفا کی قدر ناز یار می داند؟
2. دل من لذّت آن غمزۂ خونخوار می داند
3. غم من می کند تکلیف چشمش باده پیمایی
4. غبار خاطرم را ابر دامندار می داند
5. به یک ساغر برافکن پردۀ شرم و حیا ساقی
6. حجاب عشق را دل در میان دیوار می داند
7. نباشم امّت مشرب، اگر کام امید من
8. شکرخند تو را از تلخی گفتار می داند
9. چه گل چینم من آزرده دل از روضۀ رضوان؟
10. که دوش بی دماغان بوی گل را خار می داند
11. ز كف در عاشقی سر رشتۀ دانش رها کردم
12. دل من، کافرم گر سبحه و زنّار می داند
13. حزین تأیید دل دیدار بینم روشناس او
14. نگاه بی ادب را در میان بیکار می داند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده