غزل شمارۀ 539
1. هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دیگر
2. هر گوشه ای فکندی، در خون شکار دیگر
3. نرگس اگر چه خود را مخمور می نماید
4. چشم سیاه مستت، دارد خماردیگر
5. حسنت به کار عاشق یک مو نکرد تقصیر
6. ابروبه تیغ بازی، مژگان به کار دیگر
7. صد بار اگر بریزی با تیغ غمزه خونم
8. بازت به معرض آرم، جان فگار دیگر
9. تا چند سرگرانی، با بیدل حزینت؟
10. خونش تو گر نریزی، عاشق شکار دیگر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده