حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 541

1. می کند دل در خم زلف تو زاری بیشتر

2. شب چو شد، بیمار دارد بی قراری بیشتر

3. گرچه به می گردد از پرهیز، هر دردی که هست

4. درد دین را می کند پرهیزگاری بیشتر

5. ابر دریا دل کند گل در گریبان خار را

6. ای خوش آن چشمی که دارد ذوق زاری بیشتر

7. ناز راعاشق نوازیهاست در خورد نیاز

8. هر که را عجز است بیش، امّیدواری بیشتر

9. نقش شیطان سیرتش را سر نمی آید فرود

10. می کشد عزّت طلب، هر چند خواری بیشتر

11. هر کجا پستی ست افزون کشتزار خاک را

12. می کند دهقان رحمت آبیاری بیشتر

13. دور خط مستی فزای حسن خوبان شد حزین

14. می شود در نوبهاران، میگساری بیشتر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قاعدهٔ قد تو فتنه به پا کردن است
* مشغلهٔ زلف تو بستن و واکردن است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* هر کجا غم نیست، آنجا زندگانی مشکل است
* زین سبب آدم به تعجیل از بهشت آمد برون
شعر کامل
صائب تبریزی
* سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود
* صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
شعر کامل
سعدی