غزل شمارۀ 599
1. نگردد غرق طوفان کشتی بی لنگر عاشق
2. بود دریا نمک پروردۂ چشم تر عاشق
3. به گوش جان صلای شهپر جبریل می آید
4. دمی کز شوق جانان می تپد دل در بر عاشق
5. تغافل تا به کی؟ دیر آشنا، بیرحم، بی پروا
6. چه می آرد ببین، آن تیغ ابرو بر سر عاشق
7. چه استغناست یارب نشئۀ مهر و محبّت را؟
8. چو ماه نو ز خود سرشار گردد ساغر عاشق
9. پریشان طرّه، گر دامن زنی سر گرمی دل را
10. رود بر باد پیش از سوختن خاکستر عاشق
11. دل افسرده ام را چشمۀ خضر حقیقت کن
12. به حرفی، ای مسیحای لبت جان پرور عاشق
13. که تا آن طرف دامن می برد مشت غبارش را؟
14. نگردد گر تپیدنهای دل بال و پر عاشق
15. ملامت کی کند سرگرمی شوریدگان ساكن؟
16. نگردد سنگ طفلان صندل دردسر عاشق
17. حزین، افسرده نتوان کرد آه آتشینت را
18. نخیزد شمع سان جز شعله از بوم و بر عاشق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده