حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 629

1. به صد جان غمزه ات مفت خریدار است می دانم

2. که اندک التفاتی از تو بسیار است می دانم

3. بحل کردم اگر خون من از بیگانگی ریزی

4. که پاس آشنایی بر تو دشوار است می دانم

5. نمی دانم زیان و سود سودای محبّت را

6. دل من ساده و آن غمزه پر کار است می دانم

7. سر پرسیدن کس نیست پنداری خیالش را

8. دلم در سینه عمری شد که بیمار است می دانم

9. علاج پیچ و تابی کز غم افزاید رگ جان را

10. چو کاکل گرد سر گردیدن یار است می دانم

11. دلی در سینه پروردم به صد خون جگر عمری

12. نمی دانم چه شد آن طرّه، طرار است می دانم

13. نمی نالم حزین از دست آن بیدادگر جایی

14. که از پهلوی دل، عاشق در آزار است می دانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تاک اگر دست حمایت برنیارد ز آستین
* کیست کز دست فلک گیرد گریبان مرا؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* نمی دانم چه خصمی با نوای بلبلان دارد
* که شبنم هر سحر در گوش گل سیماب می ریزد
شعر کامل
صائب تبریزی
* خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا
* دفع مده دفع مده ای مه عیار بیا
شعر کامل
مولوی