غزل شمارۀ 639
1. سر تا قدم از خون جگر، غیرت باغم
2. گلرنگ تر از لاله بود پنبۀ داغم
3. در میکدۂ درد، چو من نیست حریفی
4. جوشد ز لب خویش چو تبخاله ایاغم
5. دارم دلی آزرده تر از خاطر مجنون
6. آشفته تر از طرّۂ لیلی ست دماغم
7. تا شور جنون داشت دلم، درد یکی بود
8. از عشق، پرآشوبتر افتاد فراغم
9. سرگشتگیم برد ز ره راهنما را
10. صد خضر درین بادیه گم شد به سراغم
11. منقار بریدند ز مرغان چمن سير
12. خاطر چه گشاید ز نوا سنجی زاغم
13. افزود حزین آتشم افسانۀ ناصح
14. چون لاله ازین باد برافروخت چراغم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده