غزل شمارۀ 641
1. معنی کناره گیرد اگر از میان روم
2. خالی شود جهان چو برون از جهان روم
3. در کاروان شوق کسی بی دلیل نیست
4. دنبال بوی گل سحر از گلستان روم
5. پیش ره مرا نتواند کسی گرفت
6. خون دلم که از مژۀ خون فشان روم
7. بسیار دیده گردش ایّام، نخل ما
8. همراه گل نیامده ام تاخزان روم
9. مردم ز هجر و دولت وصل تو رو نداد
10. هستم ز بخت پیر و به حسرت جوان روم
11. از یاد غیر، آتش غیرت به ما زدی
12. قربان شیوه های تو نامهربان روم
13. آمد شد بهار بسی دیده ام حزین
14. من برگ گل نیم که به باد خزان روم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده