غزل شمارۀ 653
1. جز ذکر تو ساقی، دگر اوراد ندارم
2. می ده که سر صحبت زهّاد ندارم
3. بی تابی دامم نه ز اندوه اسیری ست
4. من تاب فراموشی صیّاد ندارم
5. از قید محبّت نتوان یافت رهایی
6. بیرون شد ازین بیضۀ فولاد ندارم
7. ای شیشۀ طاقت زده بر خاره کجایی؟
8. در سنگدلی چون تو دگر یاد ندارم
9. خاموشیم از ناله نه قانون شکیب است
10. آسوده نیم، قوّت فریاد ندارم
11. بیرون ننهم پا ز دل خود که خراب است
12. دیوانۀ عشقم، سر آباد ندارم
13. سنگین دلی ناز تو غلتاند به خونم
14. حاجت به سبکدستی جلّاد ندارم
15. ساقی دوسه ساغر به کدو ریز، گدا را
16. از پیر مغان جز طلب ارشاد ندارم
17. آخر نه حزین توام ای دوست وفا کو؟
18. دیری ست که خاطر ز غمت شاد ندارم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده