غزل شمارۀ 664
1. چو صنعان مشق سودا می رسانم
2. شراب عشق ترسا می رسانم
3. سراغی می دهم از حسن لیلی
4. که مجنون را به صحرا می رسانم
5. درین ره دست دل را از غم عشق
6. به دامان تمنّا می رسانم
7. منم نسّابۀ دردانۀ اشک
8. نژاد دل، به دریا می رسانم
9. چو شبنم قطرۀ خود را ز پستی
10. به آن خورشید سیما می رسانم
11. برهمن زادۀ حسن طلب را
12. به رهبان کلیسا می رسانم
13. نژاد كحل نورانی نسب را
14. به خاک آن کف پا می رسانم
15. نیفتد گر برون از پردۀ دل
16. فغان تاعرش اعلا می رسانم
17. چو پیراهن، دماغ آشفتگان را
18. پیامی نکهت آسا می رسانم
19. شعار تقوی و آیین اسلام
20. به ناقوس و چلیپا می رسانم
21. حزین سر رشتۀ این گفتگو را
22. به انفاس مسیحا می رسانم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده