غزل شمارۀ 663
1. رفتیم و به آن قامت رعنا نرسیدیم
2. ما جلوه پرستان به تماشا نرسیدیم
3. چون موج سرابیم درین وادی خونخوار
4. هر چند تپیدیم به دریانرسیدیم
5. از عقل بریدن به تمنّای جنون بود
6. از شهر گذشتیم و به صحرا نرسیدیم
7. اعجاز لبت بود علاج دل بیمار
8. ما درد نصيبان به مسیحا نرسیدیم
9. انگور نشد غورۀ ماخام سرشتان
10. از تاک بریدیم و به مینا نرسیدیم
11. افسوس که ما در طلب گمشدۀ خویش
12. بسیار دویدیم و به خود وا نرسیدیم
13. گشتیم بسی دامن صحرای جنون را
14. یک ره به دل بادیه پیما نرسیدیم
15. بستیم حزین از حرم و بتکده محمل
16. امّا به در کعبۀ دلهانرسیدیم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده