غزل شمارۀ 674
1. ای غاشیۀ شوق تو بر دوش نگاهم
2. صد دجلۀ خون بی تو، هماغوش نگاهم
3. زلفت ز تماشای دو عالم نظرم بست
4. ای حلقۀ فرمان تو در گوش نگاهم
5. محرومتر از من به وصال تو کسی نیست
6. از بادۀ وصل تو رود هوش نگاهم
7. گرم از نظرم می گذری، برق نباشی؟
8. یک لحظه توان بود در آغوش نگاهم
9. دل داده پیامی که زبان محرم آن نیست
10. خواهد به تو گفتن، لب خاموش نگاهم
11. مشّاطۀ غم، شاهد نظّاره ام آراست
12. هر دانۀ اشکی ست، دُر گوش نگاهم
13. مست است چنان کز می و ساقی خبرش نیست
14. از ساغر لعلت، لب می نوش نگاهم
15. از یک نگه گرم تو، مژگان ترم سوخت
16. آتش زده ای خانۀ خس پوش نگاهم
17. نظّاره حزین، آب کند شرم تماشا
18. شبنم زده شد روی گل از جوش نگاهم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده