غزل شمارۀ 72
1. ز داغ عشق چون خورشید، دارم چتر شاهی را
2. سر ژولیده ام برد از میان، صاحب کلاهی را
3. به دنیا از فلک سایی، سرم هرگز فرو ناید
4. گدایی می شمارد همّت من، پادشاهی را
5. به زیر تیغ او چشم از رخش پوشیده می دارم
6. که ترسم حيرت از یادم برد، عاجز نگاهی را
7. حبابش می شود از شوخ چشمی، چهره با داغم
8. اگر در بحر شوید، دامن بختم، سیاهی را
9. حزین، از مهر نبود ذرّه ام را پرتو منّت
10. ز فیض عشق دارم کیمیایِ رنگِ کاهی را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده