غزل شمارۀ 720
1. فال فرخنده بیایید به دیدار زنیم
2. برقی از شمع تجلّی به شب تار زنیم
3. بر رخ غیر ببندیم در خلوت دل
4. کوری مدّعیان بادۂ اسرار زنیم
5. ور شود در سر مستی تهی از باده کدو
6. شیء الله به در خانۀ خمّار زنیم
7. داغ عشق است که سرمایۀ آرایش ماست
8. شمع سان زآتش دل لاله به دستار زنیم
9. ناخن از بهر خراشیدن دل در کف ماست
10. سینه تا هست چرا تیشه به کهسار زنیم؟
11. خامۀ ما به رگ تار نفس مضراب است
12. دست تا کار کند زخمه برین تار زنیم
13. دل چو سرشار شود از غم بیهوده حزین
14. وقت آن است که پیمانۀ سرشار زنیم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده