حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 729

1. از وضع ز خود رفتگی یار خرابم

2. از حیرت آن آینه رخسار خرابم

3. فریاد که از هستی من گرد بر آمد

4. از شيوۀ آن قامت و رفتار خرابم

5. بلبل رود از دست ز بوی گل و سنبل

6. از نکهت آن طرّۀ طرّار خرابم

7. باشد خبر از هر رگ جانی مژه اش را

8. از مستی آن نرگس هشیار خرابم

9. آن بی خبر از خود چه خبر باشدش از من؟

10. از نشئۀ آن ساغر سرشار خرابم

11. تاکی به من آن دلبر سازنده نسازد

12. فریاد که از ناز خریدار خرابم

13. هر زخمه که زد بر رگ جان و دلم آمد

14. از کاوش آن غمزۂ خونخوار خرابم

15. موسی به همین جرعه ز خود رفت مکن عیب

16. اگر من به تجلّی گه دیدار خرابم

17. من واله حسن تو، تو در حیرت خویشی

18. از حال تو ای آینه رخسار خرابم

19. از ملک وجودم اثری عشق تو نگذاشت

20. چون کشور سلطان ستمکار خرابم

21. با جلوۂ حسن تو ندارم خبر از خویش

22. چون بلبل شوریده به گلزار خرابم

23. زلف تو کند کافر و لعل تو مسلمان

24. از کشمکش سبحه و زنّار خرابم

25. دیروز حزین از می وصلش دل و جان سوخت

26. امروز ز محرومی دیدار خرابم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم در صنع الهی باز کن، لب را ببند
* بهتر از خواندن بود، دیدن خط استاد را
شعر کامل
صائب تبریزی
* از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده‌اند
* جز آه اهل فضل به کیوان نمی‌رسد
شعر کامل
حافظ
* قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
* قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
شعر کامل
حافظ