غزل شمارۀ 755
1. دیدی چها کرد، غم با دل من؟
2. رسوا دل من، شیدا دل من
3. نور جمالت، شمع تجلّی
4. تن کوه طور و موسی دل من
5. از خاطرم برد یاد تو تنگی
6. در خانه دارد، صحرا دل من
7. دارد تماشا خوش باتو سودا
8. خارا دل تو، مینا دل من
9. گر کافرم گفت زاهد، وگر مست
10. از کس ندارد پروا دل من
11. کرده ست جانان در جان تجلّی
12. در قطره دارد، دریا دل من
13. روز ازل سوخت داغت حزین را
14. آتش تو بودی، سینا دل من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده