غزل شمارۀ 763
1. نقاب از چهره بگشا، شور محشر را تماشا کن
2. درآ در جلوه، آه شعله پیکر را تماشا کن
3. به جورم کوش و ظاهر کن عیار کامل صبرم
4. به رنگم بین و عشق سکّه بر زر را تماشا کن
5. تكلّم شیوه شو، حسرت ده اعجاز مسیحا را
6. تبسّم آشنا شو، موج کوثر را تماشا کن
7. ز داغم پرده بر گیر آتشی در جان دریا زن
8. ز چشمم آستین بردار و گوهر را تماشا کن
9. مبادا بلبلی چون من، سپند بزم بی تابی
10. قفس از نالۀ من سوخت، مجمر را تماشا کن
11. به وجد آورده دل را شور آه آتش آلودم
12. به بال شعله می رقصد، سمندر را تماشا کن
13. حریف کاوش مژگان خون ریزش نیی زاهد
14. به دست آور رگ جانی و نشتر را تماشا کن
15. به چشم عاشقان رو در نقاب زلف می آید
16. به اوج طالع ما، سیر اختر را تماشا کن
17. نگسترد از کرم یک ره به فرقم سایۀ لطفی
18. وفای آفتاب ذرّه پرور را تماشا کن
19. سموم نالۀ آتش نفس دارد پریشانم
20. غبارم را به شور آورده، صرصر را تماشا کن
21. به دام بوریا افتاده زاهد از زبونیها
22. به چشمی در نیامد، صید لاغر را تماشا کن
23. ز مرغان حرم در کام زاغان طعنه اندازد
24. مدار روزگار سفله پرور را تماشا کن
25. درین بزم از نواسنجان چو مینا پنبه در گوشم
26. چو خر مطرب شود بنشین و عرعر را تماشا کن
27. حزین اعجاز کلکم را، هوس کرده ست نادانی
28. دم از اعجاز عيسی می زند، خر را تماشا کن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده